Tuesday, September 16, 2014

ژانر داستان تغزلی «صایاد-همرا» چگونه پدید آمده است؟

جان و جانان
دکتر خانگلدی اونق:
وجود رابطه تفکیک ناپذیر رشته های تاریخ و ادبیَات باهمدیگر، ریشه یگانه آن را که از یک منبع سرچشمه می گیرد، بی کم و کاست نشان می دهد.
با تکیه و استناد بر اسناد موجود تاریخی، کشف ابهامات ادبیَات جاری و از طریق نمادها و سر رشته های ادبیَات پی بردن و کشف رخدادهای واقعی حوادث تاریخی، نه تنها تبحر در تاریخ نگاری را طلب می کند، بلکه مستلزم ادیب بودن نیز هست.
دیوان جهانشاه قاراقویونلی در تاریخ و ادبیَاتمان و اجمال سلسله وقایع و حوادثی که در آن مقطع از تاریخ رویداده استَ باری دیگر در روشن نمودن ابهامات تاریخی از طریق این دو شاخه ولی این بار از طریق اسناد تاریخی سرچشمه های ادبیَاتمان را که مربوط به کدام دوره از تاریخ بوده است، معلوم می گردد. همچنین پی بردن به دست مایه های ادبی و قهرمانان واقعی آثار در یک دوره مشخص تاریخی، رابطه این رشته ها را نسبت به همدیگر هرچه نمایانتر آشکار می کند.

در مورد رابطه تنگاتنگ داستان تغزَلی «صایاد - همرا» با زندگی واقعی و آثار جهانشاه حقیقی
داستان تغزَلی صایاد و همرا که از زمانهای دور گذشته یعنی از قرون وسطی به این طرف در دبیرخانه های شفاهی و تحریری خلق های ترک و تورکمن بطور رایج تحت مطالعه عموم مردم بوده است. اطلاعات موثقی که بتواند خواننده را در مورد نویسنده و زمان و مکان آن قانع کند وجود ندارد. همچنین دوره تحریر این داستان ها هنوز بر کسی معلوم نیست. البته قید نام مکان این داستان ها که در بعضی از سطور آن بیان شده است، باعث حدس و گمان هایی در رابطه با زمان پیدایش و مکان این داستان ها، همچنین در مورد ژانر محتوای آن ارائه می دهد که باعث تفکر راجع به آن می گردد.

اوَلین دستاورد چاپ و انتشار «دیوان جهانشاه حقیقی»
چنانچه وقایع و حوادث رخ داده در مورد زندگی و ایَام پادشاه فرهیخته و عارف تورکمنان قاراقویونلی سلطان میرزا جهانشاه حقیقی را از کتاب چاپ شده وی از جانب انتشارات «بهجت» با عنوان «دیوان جهانشاه حقیقی» چاپ سال ۱۳۹۲ مطابق با ۲۰۱۴ را دنبال کنیم، همگونی خاصی با وقایع و حوادث مشخص اتفاق افتاده در مورد قهرمانان محوری داستان تغزَلی «صایاد - همرا» مواجهه می شویم و متوجه یک ژانر واحد در این دو مجموعه میشویم که باعث آشکار شدن یک حادثه واحد تاریخی می گردد.
Symbol
تصاحب سلطنت و قدرت یابی سلسله های تورکمنان در محدوده فلات ایران بعداز هجوم پی در پی مغول ها در قرون وسطی یعنی در سالهای (۱۲۰۰ - ۱۴۰۰)، مقاومت و مقابله در برابر حملات آنها، در پی آن یورشهای سرنوشت ساز و ظفرمند سردار تورکمن های قاراقویونلی با عنوان الحاقی «ابونصر (پدر پیروزی)» سلطان قارایوسف تؤره میش خان بهادر بر علیه تیموریان و انتخاب شهر تبریز (تؤوریز) به عنوان پایتخت تورکمنان در آن دوره از تاریخ، همچنین رشد فزاینده موقعیَت استراتژیکی و مرکزیَت این شهر در خاورمیانه، باعث بوجود آمدن یک سری از وقایع و رخدادهای تاریخی مهمی در سرنوشت این ملت شده است. افزایش تردد علنی و مخفی کارگزاران سیاسی اروپایی در لباس تجَار ونیزی از جانب پادشاهان آن و پاپ های واتیکان و حضور آنها در دربار پادشاهان و شاهزادگان قاراقویونلی و آق قویونلی در رابطه تنگاتنگ بوده و آنها را با حوادث و رخدادهای کشورهای غربی از جمله ایتالیای تازه شکل گرفته در دوره رنسانس، از نزدیک آشنا می کرده اند.
تسخیر کنستانتینوپل یا بیزانس (قسطنطنیَه که بعدها آن را به نام «اسلامبول» نامیده اند.) از جانب پادشاه امپراتوری عثمانی، سلطان محمَد فاتح و افتادن بزرگترین پایگاه استراتژيکی کشورهای غربی بدست تورکمن های مسلمان، سبب نگرانی و جنب و جوش بیشتر پادشاهان اروپا و دیپلمات های ونیزی شده بود و آنها را وادار می کرد بر علیه عثمانی ها دست به تلاش و اتخاذ سیاست های گوناگونی بزنند.
سولطانات و امپراتوری طرابوزان در 1300
در اين ميان تنها قلعه باقیمانده اروپائيان، دولت فرتوت امپراتوری روم قدیم، طرابوزان بود که آن هم در محاصره دول تورکمن واقع شده بود. پادشاهان غرب و دیپلمات های واتیکان، پادشاه طرابوزان آلکسیس IV را وادار ميکردند تا با اين دولت های توانمند تورکمن قرابتهای سببی ایجاد نمایند. (دیوان جهانشاه حقیقی، نکـ. ص. ۲۹).
عده ای از اروپا که با عنوان تجَار ونیزی به حضور سلطان قارایوسف تؤره میش خان قاراقویونلی در تبریز شرفیاب می شدند، به حضور سلطان میرزای جوان جهانشاه قاراقویونلی نیز در سلطانیَه زنجان می آمدند و اطلاعات مختلفی از پادشاهان و اوضاع سیاسی اجتماعی کشورهای غربی به وی می رساندند.
در بین آنها سفراء و ایلچیانی که با ماموریَت ویژه از جانب آخرین پادشاه طرابوزان آلکسی ۴ /م فرستاده می شدند، جهت پیاده کردن سیاست ها و مناسبات غرب در حضور مورزه جهانساه جوان شاعرمنش ۲۱ ساله که طبق آداب و رسوم و سنن تورکمنی در سن ۱۶ سالگی ازدواج کرده بود، در مورد دختران آلکسی چهارم بویژه در باره شاهزاده جان بیگم (ملکه ژوان) صحبت های دلنشین و توصیف های زیبا و شاعرپسندی را ارائه می داده اند. این توصیفات در منابع علمی نیز درج شده است. مثل:
Wrote Donald Nicol, " ... and the beauty of the ladies of Trebizond was as legendary as the wealth of their dowries."[2]
در طول همین ایَام بود که تصاویر زیبای شاهزاده جان بیگم که اوصاف شکوه و آوازه زیبائی آن دنیا را فرا گرفته بود، از جلوی چشمان میرزای رمانتیک و عارف با طبع جوان و ظریف محو نمی شده و به تصویر در می آمده است. توصیفنامه هایی که در نزد وی می شده است، از ذهن شاعرانه میرزا نمی توانسته بیرون برود! میرزا جهانشاه دختر پادشاه طرابوزان آلکسی چهارم، ملکه جان بیگیم را در خواب و رؤیا هم می دیده است! ...
این واقعه در دیوان جهانشاه قاراقویونلی در سطوری چند بیان خود را باز می یابد. وی در شعر "سنده دیر" چنین می سراید:
ای مَلـَک سيما! نه جان سن؟ وجهه رحمان سنده دير.
مصحف حق دئرجمالئنگ، شرح برهان سنده دير.
ترجمه:

ای مَلَک سيما! چه جان هستی؟ وجهه رحمان نزدِ توست.
مصحف حقّ است جمالت، شرح برهان نزدِ توست.
نا فضول جاويد از آن صد امر تورار عالی،

جمله عالم سنينگ ظنّینگ، چه فرمان سنده دير؟[1] [دیوان حقیقی، نکـ. صص. 53- 76].
ترجمه:

نا فضول جاويد از آن صد امر برخيزد عالی،
جمله عالم مظنون توست، چه فرمانی نزدِ توست؟
همچنین در نمونه ابیات زیر در شعری با عنوان «تقصیر ادر» از جهانشاه مثالی دیگر می آوریم:
خواب ایچینده گؤورمیشم بیر یار گل رخساری کیم،
یوسف مصری اونی یوًز وجه بیلن تعبیر ادر.
چون حقیقینینگ ایکی عألمده سن سینگ دلبری،
جانئنی یولئندا قوربان قئلماسا تقصیر ادر. ... [دیوان حقیقی، نکـ. ص. ۱۵۷].

ترجمه:
به رؤیا دیدم آن یار گلرخی را که،
یوسف مصری آنرا با صد وجه تعبیر می کند.
چون حقیقی را توئی در دو عالم دلبری،
گر ندهد جان در رهش تقصیر می کند.

و یا در نمونه شعر زیر:
ای حقیقی گؤرمیشم در خواب من بیر وجهی من،
یوسف مصری اونی یوز وجه بیلن تعبیر ادر. [دیوان جهانشاه حقیقی، نکـ. ص. ۷۸].

ترجمه:
ای حقیقی دیده ام من در خواب چهره ای ناز،
یوسف مصری آن را با صد وجه تعبیر می کند.

این حادثه صبر و طاقت جهانشاه جوان فهم و رمانتیک را به پایان می رساند. وی در مورد این واقعه با پدر بزرگ خود قارامأمد تورکمن به مشاورت می نشیند. هنگامی که جهانشاه ۲۰ ساله بود، پدرش سلطان قارایوسف بدرود حیات می گوید. ولیکن میرزا جهانشاه ۲۱ ساله ای که در آتش عشق ژوان می سوخت، در فصول این حادثه همراه با پدر بزرگ خود قارا مأمد تورکمن، به حضور ملکه امپرتوری روم قدیم «ژوان بیگم» که در شهر کوچک «قئزل آلما» در نزدیکی پایتخت پدر وی «آلکسی چهارم» واقع شده است، عزم عزیمت می بندند.
... هم این چنین است که در داستان تغزَلی صایاد و همرا، میرزا همرا پسر حکمروان تبریز احمد پادشاه نیز بر اساس تعریف و توصیف هایی که از جانب این سیاحان از ملکه یکی از پادشاهان سرزمین غربی می شده، عاشق آن ملکه که به نام «صایاد خان» که در شهر «قئزل آلما» سکونت داشت، می شود. حتَی وی را در خواب هم می بیند و با پدرش احمد پادشاه به حضور آن ملکه هم می روند. این رویداد عشقی در همان زمان جهانشاه در تبریز هم رخ داده است!! ...(جهت روشنتر شدن مسئله خود این آثار را باید مطالعه نمود!) در این دو واقعه عشقی با یک ژانر واحد و انکار ناپذیر مواجه می شویم که جانمایه های آن دو اثر را تشکیل می دهند. این شباهت های ماهوی و واحد، ما را رهنمود می کند که این دو مجموعه نه تنها یک حادثه تصادفی نیست بلکه، مبین آبشخور واحد ریشه های آن که از یک منبع سرچشمه می گیرند، است. در اینجا تنها بعضی از نام های اصلی قهرمانان با همدیگر فرق می کند.
به این فرآیند توجه کنید:
احمد پادشاه (قارا مأمد تورکمن) که بر حال زار نوه اش میرزا همرا (در واقع همان میرزا جهانشاه) دلش می سوخت، طاقت نمی آورد ولیکن، وی را به همراه خود به حضور صایاد خان (جان بیگم) دختر پادشاه کشور دیگری برای خواستگاری می برد. (ژانر واحد). ...

در مضامین مواد تاریخی ایکه به ما رسیده است به چنین معلوماتی دست می یابیم:
« ... در مورد ايّام جوانی جهانشاه نيز اطّلاعات بسيار دقيقی در دست نيست. امّا بر اساس اطلاعات منابع موجود تاريخی، او در سن ۱۶ سالگی ازدواج و حاکميّت را در شهرسلطانيّه زنجان شروع مي کند که پایتخت الجایتو (خدابنده) بود. جهانشاه در سن ۲۱ سالگی، درسال ۱۴۲۰/م. دوباره ازدواج می کند ولی این بار با دختر امپراطور طرابوزان آلکسی چهارم بنام شاهزاده جان بیگیم خاتئن ازدواج ميکند.* البتّه وی در آن اياّم همسری بنام "سروناز" نيز داشته است. در اين ميان هنوز بطور دقیق آشکار نیست که آیا دختر امپراطور طرابوزان جان بیگیم همان «سروناز» بوده، يا اينکه او همسر ديگر (تورکمن) جهانشاه می باشد؟ چرا که وی چندين بار از اختلافات بين جهانشاه و پسرش حسنعلی ممانعت کرده بود.» (دیوان جهانشاه حقیقی، نکـ. ص. ۲۱ ).


در داستان «صایاد - همرا» با چنین سطرهایی مواجه می شویم:

"... اوندان سونگ، صایادخان عاشیق احمدی چاغیردیپ گتیردی، و آیتدی: "ای بابا ایندی اوغلینگی بیزه تابشیریپ اؤزینگیز گیدیپ مال و ملک لرینگیزه سرانجام برینگ! - دییدی.
اوندا عاشیق احمد ناچار بولوپ بیر سؤز آیتدی:
ایندی من گیدر بولدوم آذربایجانا،

صایادخان همرانی سانگا تابشیردیم.
سیزلری تابشیردیم قادر سبحانا،
صایادخان همرانی سانگا تابشیردیم. ...
ترجمه:
پس از اینکه عشق همرا در دل صایاد خان شکوفه می دواند، وی پدر همرا را صدا زده و می گوید: ((پدرجان حالا پسرت را به من بسپار، خودت برو و به مال و ملک و کشورداری ات رسیدگی کن)). آنگاه احمد از روی ناچاری می گوید:
حال من به آذربایجان خواهم رفت،
ای صایادخان، همرا را به تو می سپارم.
هر دو تایتان را می سپارم در قید حقّ،
ای صایادخان، همرا را به تو می سپارم.[20]
چنانچه در اینجا مشاهده می کنید، در داستان تغزَلی صایاد و همرا در باره «مکان» و «زمان» قهرمانان اثر به روشنی بیان می شود. این مثال ها نمونه های بارزی در این اثر هستند که در مورد محل و به دوره خلق این اثر اشاره دارد. یا اینکه، در ابیات زیر به نام های شهر تبریز‌(تؤوریز) و هم نشانی سراینده آن برخورد می کنیم:
آصلی عرب آتلی[21] گنجه محلّه م،
تؤوریزینگ بگلری صونام گلدی می؟
ترجمه:
عرب نام و اصلش از محلّه گنجه،
مگر مشرّف شد بیگ زاده زیبای تبریزی من؟ ... (دیوان جهانشاه حقیقی، نکـ. صص. ۳۳-۳۴) ...

در سطر اوَل نشانی سراینده این اثر (صایاد - همرا) مطابق با نشانی که در ادبیَات کلاسیک مرجع داده می شود، «آصلی عرب آتلی» که نام عربی داشته است و شهرت مکانی وی نیز از محلَه «گنجه» بوده است.
بند «... بیک زاده زیبای تبریزی من» نیز منظور همان جهانشاه است که از قول «سروناز» سروده شده است! ...

قارامأمد تورکمن در ایَام حکمروایی خود فرزند شجاع اش قارایوسف باطر را به دلیل پیروزی های ظفرمند در دو جنگ مهم علیه تیموریان، در دوره حیات خویش وی را به جانشینی خود انتخاب و سلطنت را به وی می سپارد.
چنانچه فوقاْ به آن اشاره کردیم، وقتی که سلطان قارایوسف تؤره میش خان بدرود حیات گفت، جهانشاه ۲۰ ساله بوده است. قارامأمد تورکمن به جانشینی او پسر بزرگ قارایوسف (برادر بزرگتر از خود جهانشاه) را که «قارااسگندر» نام داشت، به حکمروایی کشور انتخاب می کند.
وقتی که جهانشاه در ۲۱ سالگی با جان بیگم خاتون دختر پادشاه طرابوزان آلکسی چهارم، ازدواج می کندَ مدت ها در قصر وی اقامت می گزیند. او با شنیدن خبر وخامت حال پدر بزرگش قارامأمد، همراه با جان بیگیم به شهر تبریز باز می گردند.
قارااسگندر در سرزمین ارمنی ها خودرا بعنوان پادشاه «ارمن پادشاسی» برسمیت می شناسد. وی با اینکه در جهت آبادانی ارمنستان تلاش می ورزید، ولیکن به سایر ممالک محروسه تحت تسلط قاراقویونلی ها توجه نمی کرده است. در نتیجه این رفتارهای مکرر بین او و جهانشاه اختلاف ایجاد می شود.
از سوی دیگر شاهرخ تیموری (فراموش نشود که همسر شاهرخ تیموری، دختر قارایوسف، خواهر جهانشاه، به نام «گؤوهرشاد بیگیم»، بوده است.) ميخواست از اختلافات بين دو برادر جهت حفظ خود از رسوائی و مصون ماندن از خطر از هم پاشيدگی و يکپارچگی دولت خویش بهره برداری کند. او در ماه ژوئن از جهانشاه دعوت بعمل می آورد که آذربايجان را از قيد اسکندر آزاد کرده و به تصرّف خودشان در آورند. بر اساس روایات تاریخ، عاقبت اين اختلافات به جنگی که درسال ۱۴۳۶/م. مطابق با ۸۴۰/ق. در محلّی بنام "صوفيان" در نزدیکی تبریز می انجامد. در اين جنگ اسکندر شکست می خورد و پيروزی نصيب جهانشاه "حقيقی" ميگردد. جهانشاه با شاهرخ این سیاستمدار ظریف نسل تیموری اما به توافق رسیده بود.
هنگامی که امپراتوری خوارزمشاهیان در نیمه اوَل قرن دوازدهم (اولین حمله درسپتامبر سال ۱۲۱۹ میلادی (پائیز ۶۱۶ ه ق) صورت می گیرد.)، مورد هجوم مغول ها واقع شده بود، تاج - تخت و طاموغا - نشانهای دؤولت تورکمن بدست مغول ها افتاده بود، همه آنها از جانب شاهرخ تیموری به سلطان جهانشاه قاراقویونلی مسترد می گردد و دولت قانونی تورکمنان نیز برسمیَت شناخته می شود. این واقعه بعداز حمله مغول ها باری دیگر در رسمیَت یافتن دولت تورکمنی و هم به عنوان پیروزی بزرگ تاریخی در صفحات درخشان تاریخ از اهمیَت بزرگی برخوردار است!.
بر اساس اسناد استخراج شده، جهانشاه در سن ۳۶ سالگی تمام سرزمین های مربوط به تورکمنان و ایران کنونی و ارمنستان را متصرف و باری دیگر در تاریخ بزرگترین «دولت سلطانی تورکمنان» را تشکیل می دهد.
دستمایه (ژانر):
دستمایه این دو وضعیَت، مجموعاْ در این فرم می گنجد که: « میرزا جهانشاه (مورزه همرا) که در سن ۱۶ سالگی با خویشاوند ملی خویش "سروناز" ازدواج کرده بود، در ۲۱ سالگی شیفته ملکه جان بیگم (صایادخان) دختر پادشاه طرابوزان آلکسی چهارم (باز مانده از روم قدیم) می شود. وی با پدر بزرگ خود قارا مأمد تورکمن (احمد پادشا) جهت دیدار و ملاقات با ملکه طرابوزان شاهزاده جان بیگم (صایادخان) و خواستگاری از وی به قصر او در شهر «قئزل آلما» که در نزدیکی طرابوزان پایتخت آلکسی چهارم واقع شده است، می روند. بعداز اتمام موفقیت آمیز واقعه عشقی، پدر بزرگ (قارامأمد تورکمن) به آذربایجان بر می گردد. جهانشاه بعداز مدت ها اقامت در قصر جان بیگم با شنیدن خبر وخامت حال پدر بزرگ، وی همراه با ملکه جان بیگیم به شهر تؤوریز (تبریز) باز می گردد.».
نتیجه (کشف ادبی):
دستمایه های ژانری داستان تغزَلی «غزاللاشئق دستان (لیریکی دستان)» «صاید - همرا»، در رابطه با زندگی واقعی جهانشاه حقیقی، در بین خیلی از حوادثی که در طول حیات حقیقی جهانشاه اتفاق افتاده، بشکل وقایع کوتاه عشقی وی در فرم (چهارچوب) یک داستان تغزلَی نمود پیدا می کند که آن با حوادث گوناگون عشقی روبرو شده و در یک ایَام مشخص تاریخی بوقوع پیوسته است. آن «عشقنامه»ی زندگی واقعی میرزای جوان و رمانتیک «جهانشاه قاراقویونلی حقیقی تورکمن» در سالهای ۱۴۲۰- ۱۴۲۵ بوده است. ...

دکتر خانگلدی اونق - تورنتو
******
مرجع: - «دیوان جهانشاه حقیقی»، نوشته و پژوهش: دکتر خانگلدی اونق، انتشارات: «بهجت»، چاپ: گلشن، تهران - سال ۱۳۹۲، صص. ۲۴۸
Reference: - "Divan Jahānšāh Haghighi" Writing and Research: Dr. Hangeldi Ownuuk, publication: "Behjat", printed: Gulshan, Tehran, 1392 (2014), pp. 248.

Genre of the stuff of romantic fiction (Ghzallashyq dessan "lyric"), "Sayat - Hemra" related to Jahānšāh Haghighi's in real life love story

No comments:

Post a Comment