Garnawa |
تحقیق از محمود عطاگزلی: در میان نامهای طوایف و روستاهای ترکمن، به مواردی
برمیخوریم که به لحاظ قدمت و تغییر و تحولات زبانی و نیز از کار
افتادن برخی از لغات، یافتن مفهوم لغوی آنان برایمان دشوار
مینماید. برخی از این نامگذاریها به گذشتههای بسیار دور برمیگردد.
نامهایی که شاید در زبان ترکمنی معاصر، مشکل بتوانیم مفهومی برای
آنان بیابیم. البته نحوهی نامگذاری هر طایفه و محل زندگی آنان
مقالات جداگانهای را میطلبد. نگارنده در اینجا فقط به مفهوم قرناس
طایفهای از ایل گوکلنگ و قرناوه محل زندگی آنان میپردازد:
به نوشته استاد عبدالرحمن آخوند تنگلی قراقچی، طایفهی قرناس ازحالقاداغلی گوکلنگ منشعب میگردد. او ایل گوکلنگ را به دو طایفهی بزرگ حالقا داغلی و دودورغا تقسیم میکند و در تقسیم حالقاداغلی به پنج زیر تیرهی دیگر، از قرناس بعنوان یکی از این تیرهها نام میبرد که قایی نیز جزو آنهاست. (۱)
آتانیازوف در کتاب ارزشمند خود شجره و نسبنامهی طوایف ترکمن درجایی با استناد به کار کارپوف ۱۹۲۵ م مینویسد که قرناسجزو قایی گوکلنگ میباشد. (۲) کارپوف قایی گوکلنگ را شامل جان قربان، قرناس، حالقا داغلی در ایران، قارا بالقان در ایران، داری، دالی، تمک در ایران، یلیانگی، آقکل، قیزیل، قارا کل، بوقغاجا، قیزیل امام میداند.(۳)
جان محمد عوضوف که مقالهای در بارهی تقسیمات طایفهی کوکلنگ نوشته است، پس از تقسیم این طایفه به قایی و دودورغا طایفهی قارناس را جزو قاییمیشمارد و در جایی دیگر جزو دودورغا آورده است.(۴)
سلطانشا آتانیازوف در مدخل طوایف قارقین، قارجا، قارما، قارناس، قوراما در کتاب خود، مینویسد: این واژههای قومی، از فعلهای قارماق و قوراماق یعنی پیوند کردن، وصل کردن، یکی کردن، متحد کردن درست شده است و معنای طایفهای که از ترکیب طوایف مختلف تشکیل شده است را میدهد. واژهی قومی قارناس بصورت قارا اوناس Garaunas در ترکمنهای فرغانه و جغتایهای ماوراالنهر بصورت قارا اوناس Karaunas میباشد. در زبان مغولهای مغولستان قارا اوناس به معنای ایل مختلط قاریم- قاتیم ایل است. ممکن است قارناس ترکمن نیز هممعنای همین کلمه باشد.(۵)
آتانیازوف در مقدمهی خود در کتاب شجره و نسبنامهی طوایف ترکمن اشارهای دارد به «- س» (- اس، – ـِـ س) بعنوان پسوندی که جزو پساوند دیگر در زبانهای آلتایی پیش از استفاده از «- لار، – لر» برای نشان دادن جمع و کثرت، از آنها استفاده میشده است. او برای نمونه نام این طایفه و تیرهها را ذکر کرده است: «بدس»Bedes، «قارناس» Garnas، «تمس»Temes، «چگس» Çeges، «هاقاس» Hakas، «بارلاس» Barlas و مانند آن.(۶)
برخی از محققین ترکمن، بر این عقیده هستند که «قارناس» از ترکیب «قارا /سیاه+ اون (= هوُن) +اس (پسوند جمع)» به وجود آمده است، یعنی قبیلهی «قارا هونها» (هونهای سیاه).
به نظر نگارندهی مقاله، پسوند «-اس» در واژهی قارناس برای نشان دادن جمع و کثرت نیست. اگر به ترکیب واژهی قارناس توجه کنیم درمییابیم که این کلمه از واژهی قارماق اخذ نشده است، یعنی کلمهای را نمیتوانیم بیابیم که با – ناس، – نس ترکیب (مبحث وندهای واژهساز در زبان ترکمنی) و واژهای دیگر را درست کرده باشد. ما باید روی پسوند «- اس، – س» توجه کنیم.
قارناس از واژهی «قارین/ بطن، شکم، میانهی چیزی، درون چیزی» اخذ شده است. به اندک کلماتی که با پسوند «- اس، – س» (پسوند تخفیف معنای صفت) ساخته شدهاند، توجه کنید:
یوْغین (ضخیم و ستبر) Ü یوغنـ +اس (کمی ضخیم و ستبر)
آغیر (سنگین) Ü آغر+اس (کمی سنگین)
ینگیل (سبُک) Ü ینگلـ+ـِ س (کمی سبک)
در کلمات یوْغین ýogyn، آغیر agyr، ینگیل yeňil، پیش از همخوان (صامت) آخر واکهی (مصوت) I، y وجود دارد. اگر به کلمهی قارین نیز توجه کنیم، به این نتیجه میرسیم که ترکیبی همچون ترکیب کلمات بالا فوق دارند. وقتی پسوند «- اس، – س» به این کلمات افزوده میشود، واکهی پیش از همخوان آخر حذف میشود و دو همخوان ساکن ایجاد میگردد: یوغْنْ ýogn-، آغْرْ agr-، ینگْلْ ýeňl- ، قارْنْ garn. حال با افزودن پسوند «- اس،- ـِ س» (-as, -es) به آنها کلمات مود نظر بدست میآیند:
یوْغناس ýognas
آغراسagras
ینگلس ýeňles
قارناسgarnas
اکنون به محل زندگی طایفهی قارناس برمی گردیم. «قارناوا» که به صورت «قرناوه» نوشته میشود، و «قارنابا» نیز تلفظ میشود، محل زندگی طایفهی قارناس گوکلنگ است. خود اهالی قرناوه، آن را با «ناوه» (آبراهه پیری که در کنار روستا قرار دارد) مرتبط میدانند:
قارری (پیر) + ناوا (میزاب، آبراهه) Ü قارناوه
به نظر نگارنده شباهت قسمت اصلی دو واژه «قرناس» و «قرناوه» یعنی «قرنا» اتفاقی نیست.
برای ریشهیابی لغت (قارناوا) به سراغ واژههایی میرویم که پسوندهای «- وا، – وه» (= با، به)، «- اوا، – ـِ وه» دارند:
هاسا hasa (نوعی پارچهی نخی که از آن پیراهن میدوزند) Ü هاسا+وا (هاسابا) (سربند زنان ترکمن)
قوْوماق gowmak (میان تهی کردن) (۷) Ü قوْو gow (ریشهی فعلی) Ü قوْو+وا Ü قوْوا (=قاوا) (بدره،سطل).
یوُوماق ýuwmak (در ترکی قدیم: گرد کردن، دایرهوار چرخاندن) Ü یوُو (ریشه فعلی) یوُو+وا Ü یوُوا (آشیانه پرندگان).
کجه (باردان و سبد بافته شدن از چوب که در آن خربزه و خیار و مانند آن از جایی به جایی برند) (۸) Ü کجهوه Ü کجهبه (= در فارسی: کجاوه).
به کلمات زیر که ممکن است تشابه ترکیبی با واژه قارناوا داشته باشند توجه کنید:
هیراوا hyrawa (خودرو، وحشی): «هیراوا بوغدای/ گندم خودرو».
خیوا Hywa (شهر خیوه).
ماراوا Marawa (شهر مراوهتپه در ترکمنصحرا).
در ترکیب واژهی «قارناوا» میتوان اذعان داشت که واژهی «قارناس» پس از حذف «- س» آخر به علت سنگینی تلفظ در ترکیب با پسوند «- وا» بصورت «قارناوا» (= قرناوه) درآمده باشد.
منابع و ماخذ مورد استفاده:
۱٫ فضایل الترکمان، استاد عبدالرحمن آخوند تنگلی قراقچی، ناشر نور محمد آخوند بازیار سخاوی، گنبد، فروردین ۱۳۶۴، ص ۱۱۱-۱۰۹٫
۲- شجره و نسبنامه طوایف ترکمن، سلطانشا آتانیازوف، عشقآباد، انتشارات توران-۱،۱۹۹۴، ص ۱۰۸٫
۳- همان ماخذ، ص ۲۵۲-۲۱۵٫
۴- همان ماخذ، همان صفحه. ۴- همان ماخذ، ص ۲۰۵٫
۵- همان ماخذ، ص ۱۰۸٫
۶- همان ماخذ، صص ۱۶-۱۵٫
۷- تاملاتی در عرصهی ریشهشناسی فرهنگ ترکی نوین، اسماعیل هادی، انتشارات احرار تبریز، زمستان ۱۳۷۹، صص ۶۴۴-۶۴۳٫
۸- دیوان لغات الترک نامها و صفتها و ضمیرها و پسوندها، محمود کاشغری، ترجمه و تنظیم و ترتیب الفبایی دکتر سیدمحمد دبیرسیاقی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، چاپ اول، پاییز ۱۳۷۵، ص ۸۷۵٫
به نوشته استاد عبدالرحمن آخوند تنگلی قراقچی، طایفهی قرناس ازحالقاداغلی گوکلنگ منشعب میگردد. او ایل گوکلنگ را به دو طایفهی بزرگ حالقا داغلی و دودورغا تقسیم میکند و در تقسیم حالقاداغلی به پنج زیر تیرهی دیگر، از قرناس بعنوان یکی از این تیرهها نام میبرد که قایی نیز جزو آنهاست. (۱)
آتانیازوف در کتاب ارزشمند خود شجره و نسبنامهی طوایف ترکمن درجایی با استناد به کار کارپوف ۱۹۲۵ م مینویسد که قرناسجزو قایی گوکلنگ میباشد. (۲) کارپوف قایی گوکلنگ را شامل جان قربان، قرناس، حالقا داغلی در ایران، قارا بالقان در ایران، داری، دالی، تمک در ایران، یلیانگی، آقکل، قیزیل، قارا کل، بوقغاجا، قیزیل امام میداند.(۳)
جان محمد عوضوف که مقالهای در بارهی تقسیمات طایفهی کوکلنگ نوشته است، پس از تقسیم این طایفه به قایی و دودورغا طایفهی قارناس را جزو قاییمیشمارد و در جایی دیگر جزو دودورغا آورده است.(۴)
سلطانشا آتانیازوف در مدخل طوایف قارقین، قارجا، قارما، قارناس، قوراما در کتاب خود، مینویسد: این واژههای قومی، از فعلهای قارماق و قوراماق یعنی پیوند کردن، وصل کردن، یکی کردن، متحد کردن درست شده است و معنای طایفهای که از ترکیب طوایف مختلف تشکیل شده است را میدهد. واژهی قومی قارناس بصورت قارا اوناس Garaunas در ترکمنهای فرغانه و جغتایهای ماوراالنهر بصورت قارا اوناس Karaunas میباشد. در زبان مغولهای مغولستان قارا اوناس به معنای ایل مختلط قاریم- قاتیم ایل است. ممکن است قارناس ترکمن نیز هممعنای همین کلمه باشد.(۵)
آتانیازوف در مقدمهی خود در کتاب شجره و نسبنامهی طوایف ترکمن اشارهای دارد به «- س» (- اس، – ـِـ س) بعنوان پسوندی که جزو پساوند دیگر در زبانهای آلتایی پیش از استفاده از «- لار، – لر» برای نشان دادن جمع و کثرت، از آنها استفاده میشده است. او برای نمونه نام این طایفه و تیرهها را ذکر کرده است: «بدس»Bedes، «قارناس» Garnas، «تمس»Temes، «چگس» Çeges، «هاقاس» Hakas، «بارلاس» Barlas و مانند آن.(۶)
برخی از محققین ترکمن، بر این عقیده هستند که «قارناس» از ترکیب «قارا /سیاه+ اون (= هوُن) +اس (پسوند جمع)» به وجود آمده است، یعنی قبیلهی «قارا هونها» (هونهای سیاه).
به نظر نگارندهی مقاله، پسوند «-اس» در واژهی قارناس برای نشان دادن جمع و کثرت نیست. اگر به ترکیب واژهی قارناس توجه کنیم درمییابیم که این کلمه از واژهی قارماق اخذ نشده است، یعنی کلمهای را نمیتوانیم بیابیم که با – ناس، – نس ترکیب (مبحث وندهای واژهساز در زبان ترکمنی) و واژهای دیگر را درست کرده باشد. ما باید روی پسوند «- اس، – س» توجه کنیم.
قارناس از واژهی «قارین/ بطن، شکم، میانهی چیزی، درون چیزی» اخذ شده است. به اندک کلماتی که با پسوند «- اس، – س» (پسوند تخفیف معنای صفت) ساخته شدهاند، توجه کنید:
یوْغین (ضخیم و ستبر) Ü یوغنـ +اس (کمی ضخیم و ستبر)
آغیر (سنگین) Ü آغر+اس (کمی سنگین)
ینگیل (سبُک) Ü ینگلـ+ـِ س (کمی سبک)
در کلمات یوْغین ýogyn، آغیر agyr، ینگیل yeňil، پیش از همخوان (صامت) آخر واکهی (مصوت) I، y وجود دارد. اگر به کلمهی قارین نیز توجه کنیم، به این نتیجه میرسیم که ترکیبی همچون ترکیب کلمات بالا فوق دارند. وقتی پسوند «- اس، – س» به این کلمات افزوده میشود، واکهی پیش از همخوان آخر حذف میشود و دو همخوان ساکن ایجاد میگردد: یوغْنْ ýogn-، آغْرْ agr-، ینگْلْ ýeňl- ، قارْنْ garn. حال با افزودن پسوند «- اس،- ـِ س» (-as, -es) به آنها کلمات مود نظر بدست میآیند:
یوْغناس ýognas
آغراسagras
ینگلس ýeňles
قارناسgarnas
اکنون به محل زندگی طایفهی قارناس برمی گردیم. «قارناوا» که به صورت «قرناوه» نوشته میشود، و «قارنابا» نیز تلفظ میشود، محل زندگی طایفهی قارناس گوکلنگ است. خود اهالی قرناوه، آن را با «ناوه» (آبراهه پیری که در کنار روستا قرار دارد) مرتبط میدانند:
قارری (پیر) + ناوا (میزاب، آبراهه) Ü قارناوه
به نظر نگارنده شباهت قسمت اصلی دو واژه «قرناس» و «قرناوه» یعنی «قرنا» اتفاقی نیست.
برای ریشهیابی لغت (قارناوا) به سراغ واژههایی میرویم که پسوندهای «- وا، – وه» (= با، به)، «- اوا، – ـِ وه» دارند:
هاسا hasa (نوعی پارچهی نخی که از آن پیراهن میدوزند) Ü هاسا+وا (هاسابا) (سربند زنان ترکمن)
قوْوماق gowmak (میان تهی کردن) (۷) Ü قوْو gow (ریشهی فعلی) Ü قوْو+وا Ü قوْوا (=قاوا) (بدره،سطل).
یوُوماق ýuwmak (در ترکی قدیم: گرد کردن، دایرهوار چرخاندن) Ü یوُو (ریشه فعلی) یوُو+وا Ü یوُوا (آشیانه پرندگان).
کجه (باردان و سبد بافته شدن از چوب که در آن خربزه و خیار و مانند آن از جایی به جایی برند) (۸) Ü کجهوه Ü کجهبه (= در فارسی: کجاوه).
به کلمات زیر که ممکن است تشابه ترکیبی با واژه قارناوا داشته باشند توجه کنید:
هیراوا hyrawa (خودرو، وحشی): «هیراوا بوغدای/ گندم خودرو».
خیوا Hywa (شهر خیوه).
ماراوا Marawa (شهر مراوهتپه در ترکمنصحرا).
در ترکیب واژهی «قارناوا» میتوان اذعان داشت که واژهی «قارناس» پس از حذف «- س» آخر به علت سنگینی تلفظ در ترکیب با پسوند «- وا» بصورت «قارناوا» (= قرناوه) درآمده باشد.
منابع و ماخذ مورد استفاده:
۱٫ فضایل الترکمان، استاد عبدالرحمن آخوند تنگلی قراقچی، ناشر نور محمد آخوند بازیار سخاوی، گنبد، فروردین ۱۳۶۴، ص ۱۱۱-۱۰۹٫
۲- شجره و نسبنامه طوایف ترکمن، سلطانشا آتانیازوف، عشقآباد، انتشارات توران-۱،۱۹۹۴، ص ۱۰۸٫
۳- همان ماخذ، ص ۲۵۲-۲۱۵٫
۴- همان ماخذ، همان صفحه. ۴- همان ماخذ، ص ۲۰۵٫
۵- همان ماخذ، ص ۱۰۸٫
۶- همان ماخذ، صص ۱۶-۱۵٫
۷- تاملاتی در عرصهی ریشهشناسی فرهنگ ترکی نوین، اسماعیل هادی، انتشارات احرار تبریز، زمستان ۱۳۷۹، صص ۶۴۴-۶۴۳٫
۸- دیوان لغات الترک نامها و صفتها و ضمیرها و پسوندها، محمود کاشغری، ترجمه و تنظیم و ترتیب الفبایی دکتر سیدمحمد دبیرسیاقی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، چاپ اول، پاییز ۱۳۷۵، ص ۸۷۵٫
منبع: آیغیت
No comments:
Post a Comment